هيچ وقت نمي خواستم که چنين شود
هيچ وقت نمي خواستم تو را گريان ببينم
نميدانم چرا نمي توانم از تو دل بکنم ولي ميخواهم باز از تو دور شوم
نميدانم شايد از اين هراسانم که مرا روزي تو ترک کني
تقديري براي خود نميبينم،بي عشق تو طالع من سياه و تار است
اميد هايم، چيز هاي که بدست آوردم، با هم نيستن نميدانم بايد چه بکنم
همنشين من تلخي هاي زندگي شده اند،من برگ خشکيده اي هستم در باد
من نميتوانم تو را گريان ببينم،با اشک هاي تو من ميميرم
تو را ترک ميکنم تنها براي عشقي که به تو دارم
نميدانم شايد از اين هراسانم روزي از قلب تو عشق من محو شود و با قطره هاي اشک تو
زندگي من هم از چشمان دنيا محو شود
متن از شهاب