سلام سلام خوبي من آپم بيا نياي پشيمون ميشي آخه باحاله من ذوق زده شدم از اينهمه هنر فك كنم خوشت بياد
دختري ميان کوير ايستاده دو دست دراز کرده تا به زانو در آورد ماه شب هاي چهارده تو مي بيني او را با همان چشم هاي نابينا و احساس ميکني که بزرگ شديمثل بچگي ها احساس ميکني که شکفته ايدر آسمان ستاره ها را شمرده ايچه زيباست وقتي که مي بيني دختري از آسمان اميد ميگيرد براي چشم هاي منتظر پدر نوري از آسمان هديه ميگيرد